مدافع حرم
بسم الله الرحمن الرحیم
دو روز پیش زندگی نامه ی مدافع حرم ، شهید ذوالفقاری رو خوندم
جه قدر بعضی آدم ها روح بزرگی دارند
پسرکی فلافل فروش به جایی می رسد که به عنوان شهید مدافع حرم در وادی السلام نجف دفن می شود
او در وصیتنامهاش درمورد محل دفنش چنین نوشته: «این جانب
محمدهادی ذوالفقاری وصیت میکنم که من را در ایران دفن نکنند و اگر شد
ببرند امام رضا علیهالسلام طواف بدهند و برگردانند و همینطور که در نجف و
سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادیالسلام دفن کنند و دوست دارم
نزدیک امام باشد و تمام مستحبات انجام شود و در داخل دور قبر من سیاهی
بزنند و دستمال گریه مشکی و غیره مثل تربت بگذارند. داخل قبر من مثل حسینیه
شود و اگر شد جایی که سرم میخورد به سنگ لحد یک اسم حضرت زهرا(س) بگذارند
که اگر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم یا زهرا(س). بالای سر من
روضه و سینهزنی بگیرند و موقع دفن من پرچم بالای قبرم قرار بگیرد و در زیر
پرچم من را دفن کنید و زیاد یا حسین(ع) بگویید و برای من مجلس عزا نگیرید
چون من به چیزی که میخواستم رسیدم و برای امام حسین و حضرت زهرا مجلس
بگیرید و گریه کنید و رو به قبله صحیح دفن کنید چون قبله در نجف اختلاف
دارد و روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم
گناهکار است یعنی العبد الحقیر و المذنب و یا مثل این؛ پیراهن مشکی هم
بگذارید داخل قبر...» همین هم شد، نزدیک حرم امیرالمؤمنین دفن شد... شهیدی که وصیت نامهاش با «بسم رب الزهرا» آغاز شده بود...